هری پاترها را دوباره دیدم. همه را ظرف دو روز. پرت شدم به نوجوانی، روزهایی که یواشکی شب را بیدار میماندم و تا صبح میخواندم. روزهایی که هر جلدش را از جایی جور میکردم. یکی را از دوست رضوانه. یکی را از کتابخانه. یکی را از کتابخانهی شهر دیگر، به واسطهی نرگس. یکی را از زهرا. روزهایی که تمام راه مدرسه را با زهرا دربارهاش حرف میزدیم و باز کافی نبود. روزهای افسردگی بعد از تمام شدن جلد هفتم. روزهای دوباره و دوباره خواندن بخشهایی که دوست داشتم. گریه موقع مرگ دامبلدور. مرگ اسنیپ. آه، اسنیپ.
فروش ویژه کفش اسپرت دخترانه جدید بازدید : 219
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 18:23